کعبه در زمین، رمزی از خدا در جهان.
مصالح بنایش؟ زینتش؟ زیورش؟
قطعههای سنگ سیاهی که از کوه عجون- کنار مکه- بریدهاند و ساده، بی هیچ هنری، تکنیکی، تزیینی، بر هم نهادهاند و همین!
و نامش؟ اوصافش؟ القابش؟
کعبه!
یک مکعب! همین!
و چرا مکعب؟ و چرا اینچنین ساده، بیهیچ تشخصی، تزیینی؟
خدا بیشکل است، بیرنگ است، بیشبیه است و هر طرحی و هر وضعی که آدمیبرگزیند، ببیند و تصور کند، خدا نیست.
خدا مطلق است، بیجهت است، این تویی که در برابر او، جهت میگیری؛
این است که تو در جهت کعبهای و کعبه، خود، جهت ندارد.
و اندیشه آدمی، بیجهتی را نمیتواند فهمید.
هر چه را رمزی از وجود او- بیسویی مطلق- بگیری، ناچار، جهتی میگیرد و رمز خدا نیست.
چگونه میتوان بیجهتی را در زمین، نشان داد؟
تنها بدین گونه که: تمامیجهات متناقض را با هم جمع کرد، تا هر جهتی، جهت نقیض خود را نفی کند، و آنگاه، ذهن، از آن، به بیجهتی پی برد.
تمامیجهات چندتا است.
شش تا؛
و تنها شکلی که این هر شش جهت را در خود جمع دارد، چیست؟
مکعب!
و مکعب، یعنی همه جهات؛
و همه جهات، یعنی بیجهتی!
و رمز عینی آن: کعبه!
اینما تولوا، فثم وجه الله! (سوره بقره، آیه ۱۱۵)
(به هر سو که رو کنی، اینک روی او، سوی او)!
و این است که در درون کعبه، به هر جهتی نماز بری، رو به او نماز بردهای، و در بیرون کعبه، به هر سمتی روکنی، رو به او داری، که هر شکلی -جز کعبه- یا رو به شمال است، یا رو به جنوب، یا به سوی شرق کشیده است، یا رو به غرب، یا به زمین مایل است، و یا به آسمان.
و کعبه، رو به همه، رو به هیچ، همه جا، و هیچ جا.
همه سویی یا بیسویی، خدا!
رمز آن: کعبه!
اما…
شگفتا! کعبه، در قسمت غرب، ضمیمهای دارد که شکل آن را تغییر داده است، بدان جهت داده است.
این چیست؟
دیواره کوتاهی، هلالی شکل، رو به کعبه.
نامش؟
حجر اسماعیل!
حجر! یعنی چه؟
یعنی: دامن!
و راستی به شکل یک دامن است، دامن پیراهن، پیراهن یک زن!
آری،
یک زن حبشی،
یک کنیز!
کنیزی سیاه پوست،
کنیز یک زن!
کنیزی آن چنان بیفخر، که زنی او را برای همبستری شویش، انتخاب کرده است.
یعنی که ارزش آن را که هووی او تلقی شود، نخواهد یافت.
و شویش، تنها برای آن که از او فرزندی بگیرد، با وی همبستر شده است.
زنی که در نظامهای بشری، از هر فخری عاری بوده است.
و اکنون، خدا، رمز دامان پیرهن او را، به رمز وجود خویش پیوسته است،
این دامان پیرهنهاجر است.
دامانی که اسماعیل را پرورده است،
این جا خانههاجر است،
هاجر، در همین جا، نزدیک پایه سوم کعبه، دفن است.
شگفتا، هیچکس را- حتی پیامبران را- نباید در مسجد دفن کرد.
و اینجا، خانه خدا، دیوار به دیوار خانه یک کنیز؟
و خانه خدا، مدفن یک مادر؟
و چه میگویم؟
بیجهتی خدا، تنها در دامن او، جهت گرفته است!
کعبه، به سوی او، دامن کشیده است!
میان این هلالی، با خانه، امروز کمیفاصله است.
میتوان، در چرخیدن برگرد خانه، از این فاصله گذشت،
اما، بیدامنهاجر، چرخیدن بر گرد کعبه- رمز توحید! – طواف نیست، طواف قبول نیست!
حج نیست!
فرمان است، فرمان خدا،
تمامیبشریت، همیشه روزگار، همه کسانی که به توحید ایمان دارند، همه کسانی که دعوت خداوند را لبیک میگویند، باید، در طواف عشق برگرد خدا، برگرد کعبه، دامان پیراهن او را نیز طواف کنند!
که خانه او، مدفن او، دامن او نیز مطاف است،
جزیی پیوسته از کعبه است،
که کعبه، این بیجهتی مطلق، تنها در جهت این دامن، جهت گرفته است، در جهت دامان پیراهن یک کنیز افریقایی، یک مادر خوب، دامان کعبه، مطاف ابدی بشریت!
خدای توحید بر عرش جلال کبریایی خویش، تنها نشسته است، همه کائنات را به ماسوای خویش رانده است، در ماورای هر چه هست، تنها است و در ملکوت خداییاش، یگانه است.
کعبه بنائی است در میان مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودی. کعبه مقدسترین مکان اسلام است. نام کعبه اشاره به چهارگوش تکعیب» (مربع) بودن این سازه دارد. کعبه; معناى مکعّب و مربّع است، و مربّع بودن کعبه بدان جهت است که بیت المعمور» مربع است و کعبه مقابل آن قرار دارد. مربّع بودن بیت المعمور از اینرو است که مقابل عرش خدا» است و آن مربع است. و مربع بودن عرش بدین خاطر است که کلمات الهى» که اسلام بر آن بنا نهاده شده چهارتا است که عبارتند از: سبحان الله» ، الحمد لله» ، لا إله إلاّ الله» و الله اکبر.»
بوعلی سینا (۳۷۰ -۴۲۸ ه. ق) مربع و دایره را کلید فهم نظریه خود درباره کائنات میداند. و به نظر اوتداوم حرکت را بیان میکند و نگاه در مسیر محیط آن به سهولت حرکت میکند بو علی سینا دایره را آسمانی (هوایی) گرم و مرطوب و مربع را زمینی (خاکی) سرد و خشک میداند.
بنابراین خط مستقیم نیز در جای خود استعداد رشد و تعالی دارد همانگونه که شکل مربع از آن ساخته میشود که از سویی قابلیت تکامل و تبدیل شدن به دایره را دارند (تبدیل مربع به دایره باازدیاد گوشهها امکانپذیر است یعنی مربع ۵ ضلعی، ۶ ضلعی و…. بالاخره به دایره تبدیل میشود.) از سویی دیگر هر دو شکل مربع و دایره از دوران باستان مکمل یکدیگر بوده اند (دایره نماد آسمان و قدامت و مربع مظهر زمین است.) اساس بسیاری از ماندالاها از مربعها و دایرههای هم مرکز شکل گرفته است. مرکزیت کعبه و دوایر متحد المرکز اطراف آن از (زائرین طواف کننده) بزرگترین و زنده ترین ماندالای جهان را تشکیل میدهند در بعضی اذهان میکوشندتا با دفع امور عرضی و جزئی از جهان به ماورای جهان دست یابند و چنین پیداست که آرمان آنان با ساختار دایره سازگاری دارد.دایره نزدیکترین چیز به تصور امر مطلق است.دایره در اصل یک نقطه ی بسط یافته و متکثراست.در حج افراد در کامل شدن دایره شان ، مشارکت میکنند،و به کمال،همگونی،نداشتن اضافات،زوایدو زوایا…میرسند.دایره نماد خود است و بیانگر تمامیت روان با تمام جنبههایش از جمله رابطه ی میان انسان و طبیعت.دایره نماد حمایت است،حمایتی مطمئن در محدوده ی خود؛همچون داشتن حلقه،گردنبند،کمربندوتاج.حلقه ی تولد و مرگ.جریان یافتن و حادث شدن.
در گذشته، این دو نمایه انتزاعی ( دایره و چهار گوشه)، با یکدیگر وحدت داشتند و بیانگر یک جهان اندیشه و احساس بوده اند.(شما قومیواحد بودید…)
یونگ،در کتاب انسان و سمبولهایش،میگوید دایره نماد روح است ( افلاطون خود روح را همانند یک کره میانگاشت). چهارگوشه ( و اغلب مستطیل) نمادهای ماده زمینی، جسم و واقعیت هستند.در جامعه امروز در بیشتر آثار هنری نوین میان این دو شکل ابتدایی یا اصلاً رابطه ای وجود ندارد و یا اکر داشته باشد بسیار سست و اتفاقی است و جدایی آنها از یکدیکر بیانگر نمادین حالت روانی انسان قرن بیستم است. روح انسان ریشههای خود را از دست داده و در آستانه ی از هم گسیختگی روانی قرار دارد.
ازکتاب تحلیلی ازمناسک حج دکتر علی شریعتی
است، ,کعبه ,دایره ,یک ,جهت ,مربع ,رو به ,است و ,است که ,دایره نماد ,یا به
درباره این سایت